رها نفس مامانرها نفس مامان، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

خانم گل

بابایی

شب شد و باز دوباره پیدا شده ستاره ماه دوباره تابیده روز چی شده ؟ خوابیده تَق تَق تَق ، تَقانه بابا آمد به خانه صدای پا شنیدم از جای خود پریدم سلام بابا ، بفرما ! خسته نباشی بابا بوسۀ داغ و لبخند عطر شکوفه و قند دو دست گرم و خسته پاکت و کیف و بسته سیب و انار ، گلابی شب شده سبز و آبی ...
19 آذر 1392

مامانی

بادهو هو می کند میزند در را به هم نیمه شب از خواب ناز با صدایش می پرم ناگهان در باز شد یک نفر پیشم نشست روی خواب چشم من او کشید آرام دست چشم های کوچکم بسته شد از ترس باد حس خوبی پرکشید گونه ام را بوسه داد گفت : از مادر نترس باد مهمان در است دست های کوچکت توی دست مادر است   ...
19 آذر 1392

دلم تنگه

الان 3 روز است که از خانه عمه الهامت نیامدی خانه خودمان خیلی دلم برات تنگ شده هر روز میشینیم و وبلاگت را نگاه میکنم تمام عکس هایی که برایت گذاشتم را هر روز مرور می کنم و اشک تو چشمام حلقه می زنه.دلم خیلی برات تنگ شده شاید امروز و فردا هم خانه نیای.دوستت دارم.از دوریت دارم دیوونه میشم.شیرینم ...
4 آذر 1392

رها تولد 3 سالگی

تولد 3 سالگیت را یک تولد حسابی گرفتیم . اتاقی که درست کردیم رها عاشق باب اسفنجی است من هم همه چیز را باب اسفنجی گرفتم حتی کیک . ...
3 آذر 1392

تولد 2 سالگی

تولد دو سالگیت عزیزم سه تایی رفتیم سفره خانه سنتی و آنجا باهم یک جشن کوچولو گرفتیم.خیلی خوش گذشت. آخه چرا قهر می کنی؟ با چه زبونی بگم I LOVE YOU چی می گه؟ حالا یه عکس هم با مامانی، حسودیم شد همش با بابایی عکس گرفتی یک لحظه آروم نشستی که من با کیکت یه عکس ازت بگیرم شیطونم دلبرکم امیدوارم سال های سال سالم و سلامت باشی و همیشه در زندگیت موفق دوستت دارم ...
3 آذر 1392

عید 1392

روز عید زمان سال تحویل دعا کردم که برای همیشه سالم و سلامت کنار هم دیگه باشیم یعنی من و تو بابایی.بعد از سال تحویل ساک هامون را برداشتیم و رفتیم شمال. دریا که تو خیلی دوست داری. الهی قربون هر دوی شما برم که دنیا بدون هر دوی شما برام هیچه و هیچ ارزشی نداره حتی دوست ندارم بدون شما نفس بکشم.عاشقتان هستم. ...
3 آذر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خانم گل می باشد